یادداشت: یاسر موحدفرد به گزارش اختصاصی پایگاه خبری شاهنامه‌نیوز بسیاری از کشورهای تازه استقلال یافته در خاورمیانه تا همین دو سده پیشین جزویی از ایران بزرگ بودند که شوربختانه پس از نبردهای کشورهای عثمانی، روسیه و انگلیس و رایزنی آمریکا و سازمان ملل از ایران از دوره صفوی تا قاجاری و پهلوی جداسازی شده‌اند اما […]

یادداشت: یاسر موحدفرد

به گزارش اختصاصی پایگاه خبری شاهنامه‌نیوز

بسیاری از کشورهای تازه استقلال یافته در خاورمیانه تا همین دو سده پیشین جزویی از ایران بزرگ بودند که شوربختانه پس از نبردهای کشورهای عثمانی، روسیه و انگلیس و رایزنی آمریکا و سازمان ملل از ایران از دوره صفوی تا قاجاری و پهلوی جداسازی شده‌اند اما هم‌چنان از نظر فرهنگی و میراثی دل در گرو ایران دارند که باید یونسکو در ثبت‌های جهانی در پرونده‌های مشترک کشورهای تازه استقلال یافته با ایران به این موارد توجه ویژه نماید.

کشورهای تازه استقلال یافته از ایران بزرگ بر پایه نبردها و قراردادها بدون همه‌پرسی از مردم این کشورها و منطقه‌ها از ایران بزرگ جداسازی شده‌اند که در پی این پیمان‌نامه‌ها، چگونگی جداسازی این منطقه‌ها و کشورها به گونه فهرست‌وار در این پژوهش به همه ایران‌دوستان در سراسر ایران و جای جای جهان پیشکش می‌شود؛

 

جداسازی سلیمانیه کردستان و عراق از ایران در عهدنامه‌های قصر شیرین و ارز روم و واسپاری به عثمانی

 

عهدنامه قصر شیرین (یا زَهاب)، توافقی میان جهان‌شاهی صفوی و امپراتوری عثمانی در ۱۷ می ۱۶۳۹ میلادی است؛ این پیمان‌نامه پس از جنگ میان ایران و عثمانی در دوره صفویه که از سال ۱۶۲۳ آغاز شده بود و به مبارزه‌های ۱۵۰ ساله دو کشور انجامید که بیشتر بر سر اختلاف‌های سرزمینی صورت می‌گرفت، پایان داد؛

این پیمان‌نامه با شرط پیوستن ایروان در قفقاز جنوبی به ایران و پیوستن همه سرزمین‌های میان‌رودان (در برگیرنده بغداد و کاظمین تا نجف و کربلا) به عثمانی انجام گرفت. با این حال این پیمان‌نامه پایان اختلاف‌های مرزی میان ایران و عثمانی نبود البته نشانه‌گذاری دقیق مرزهای این دو کشور در زمان تأسیس جمهوری ترکیه (پس از جنگ جهانی اول و از میان رفتن امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۱۸ میلادی و استقلال عراق) بوده که میان سه کشور ایران، ترکیه و عراق صورت گرفت.

عهدنامه‌های ارز روم به دو عهدنامه بسته شده در سال‌های ۱۸۲۳ و ۱۸۴۷ میان ایران و عثمانی گفته می‌شود.

نخستین عهدنامه در ۱۲۶۳ هجری قمری برابر با ۱۸۴۷ میلادی انجام گرفت؛

دومین عهدنامه ارز روم در سال ۱۲۶۴ هجری قمری مبادله شد.

بر پایه این عهدنامه، منطقه‌های مورد اختلاف میان دو دولت ایران و عثمانی، میان آن‌ها تقسیم شد اما به دلیل غیر دقیق بودن، انجام این اقدام تا سال ۱۹۱۴ میلادی به طول انجامید.

به موجب عهدنامهٔ دوم ارز روم دولت ایران پذیرفت که از ادعای خود درباره منطقه‌های غربی زهاب شامل مندلی، نفتخانه و خانقین، دست برداشته و چیرگی عثمانی را بر سلیمانیه کردستان به رسمیت بشناسد.

دولت عثمانی نیز تعهد کرد، حق کشتیرانی ایران بر اروندرود را به رسمیت بشناسد؛ افزون بر این، بنا شد که مرز دو امپراتوری ایران و عثمانی تعیین شود اما با وجود برگزاری سه نشست، توافقی به عمل نیامد.

 

جداسازی چچن، اینگوش، گرجستان، ارمنستان و آذربایجان از ایران در عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای و واسپاری به روسیه

 

پس از نبردهای دولت ایران در دوره قاجاریه با دولت تزاری روسیه در پی پیمان‌نامه ترکمانچای، پیمانی که از دوم اسفند ۱۲۰۶ خورشیدی برابر با ۲۱ فوریه ۱۸۲۸ میلادی اجرایی شد، سرزمین‌هایی از ایران جدا شده که امروزه بخش‌هایی از ارمنستان، آذربایجان، گرجستان و روسیه را تشکیل می‌دهند.

از دیگر سو در عهدنامه گلستان، پیمانی که در ۳ آبان ۱۱۹۲ خورشیدی برابر با ۲۵ اکتبر ۱۸۱۳ میلادی، چیرگی بر بخش‌هایی از قفقاز، ارمنستان و همه شهرها، شهرک‌ها و روستاهای منطقه‌های غربی گرجستان در ساحل‌ دریای سیاه و محال گروزیه شامل چچن و اینگوش امروزی از ایران گرفته شده و به امپراتوری روسیه واگذار شده است.

در عهدنامه گلستان در مجموع ۱۴ ولایت قفقازی ایران شامل ایالت‌ها و ولایت‌های چهارده‌گانه شامل ایالت گنجه و قره‌باغ، ولایت‌های شکی، شیروان، قبه، دربند، بادکوبه، داغستان و گرجستان، محال شوره‌گل، آچوق‌باشی، گروزیه، منگریل و آبخاز و افزون بر آن، بخشی از سرزمین تالش هم به روس‌ها سپرده شد و درآمد و فرمانروایی بی‌چند و چون ایران بر دریای خزر، خدشه‌دار گردید؛ هم‌چنین بخشی از خانات تالش و ساحل‌های ارزشمند دریای کاسپین از ایران گرفته شد.

در عهدنامه ترکمانچای هم در مجموع حدود ۳۰ هزار کیلومتر مربع دیگر، شامل حدود ۲۰ هزار کیلومتر مربع از ارمنستان امروزی، حدود ۵ هزار کیلومتر مربع از ترکیه امروزی شامل کوه‌های آرارات و شهر ایغدیر که در آن زمان، بخشی از خانات ایروان بود و حدود ۵ هزار کیلومتر مربع از جمهوری آذربایجان امروزی «شامل تالش شمالی از جمله شهرهای لریک و نخجوان» از ایران جدا شدند.

به مجموع مناطق جدا شده در این دو عهدنامه ۱۷ ولایت قفقازی ایران می‌گویند.

در مجموع این دو عهدنامه حدود ۲۵۰ هزار کیلومتر مربع از سرزمین ایران جدا گشت و به روسیه پیوست؛

سرزمین‌های جدا شده از ایران، امروزه شامل گرجستان، ارمنستان، آذربایجان، چچن و اینگوش از روسیه و بخش آرارات از ترکیه هستند که هیچ‌گاه دیگر به ایران باز نگشته است.

 

جداسازی تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان از ایران در پیمان‌نامه آخال و واسپاری به روسیه

 

از دیگر سو در دوره قاجاری طی قراردادی با نام آخال در سال ۱۸۸۱ میلادی، بخش‌های شمال شرقی ایران جداسازی شدند و به روسیه پیوستند که شامل تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان بود.

پیمان‌نامه آخال، معاهده‌ای میان امپراتوری روسیه و ایران دوره قاجاریه بود که در ۲۱ سپتامبر ۱۸۸۱ میلادی برابر با ۳۰ شهریور ۱۲۶۰ خورشیدی برای تعیین مرزهای دو کشور در منطقه‌های ترکمن‌نشین شرق دریای خزر بسته شد؛ بستن این پیمان در شرایطی صورت گرفت که نیروهای روسیه تا سال ۱۸۶۳ میلادی، پیرامون دریاچه آرال و شهرهای سمرقند و تاشکند را تصرف کرده بودند و در سال ۱۸۶۸ میلادی هم خانات بخارا را شکست دادند و چیرگی خود را بر بخارا و سمرقند تثبیت کردند و در سال‌های ۱۸۷۳ تا ۱۸۸۱ میلادی، افزون بر اشغال خوارزم که در خانات خیوه قرار داشت، ایلات ترکمن را نیز شکست داده بودند و سرزمین ترکمن‌های تَکه را با نام «سرزمین فرای خزر» به خاک خود ضمیمه کردند.

 

جداسازی هرات و بخشی از بلوچستان از ایران در معاهده پاریس و قرارداد گلد اسمیت و واسپاری به افغانستان

 

در دوره قاجاری قراردادی با نام معاهده پاریس در سال ۱۸۵۷ میلادی برای جداسازی هرات و افغانستان از ایران بسته شد.

معاهده پاریس در ۴ مارس ۱۸۵۷ میلادی، پس از دومین نبرد انگلیس با ایران برای گرفتن هرات انجام گرفت.

طی عهدنامه‌ای در ۱۲۷۳ هجری قمری برابر با ۱۸۵۷ میلادی میان ایران قاجاری با بریتانیا امضا شد و قرار شد نیروهای انگلیسی از بندرها و جزیره‌های جنوبی ایران که اشغال کرده بودند، خارج شوند و در عوض ایران نیز سپاهیان خود را از هرات فراخواند و کشور افغانستان را به رسمیت بشناسد. پس از نبرد هرات به سال ۱۲۴۹ هجری قمری، بخش‌هایی از شرق هریرود به بعد شامل هرات از ایران جداسازی شد و به افغانستان ضمیمه گردید.

در دوره قاجاری در قرارداد دیگری با حکمیت گلد اسمیت در سال‌های ۱۸۷۱ و ۱۹۰۵ میلادی برای جداسازی بخشی از بلوچستان از ایران و واگذاری به کشور نوظهور افغانستان از سوی انگلیس اقدام شد.

در قرارداد گلد اسمیت، بخش بزرگی از بلوچستان ایران به انگلستان واگذار شده و مدت‌ها با نام بلوچستان انگلیس شناخته می‌شده‌ است.

انگلیس در ۱۸۷۱ میلادی، مرزهای ایران و پاکستان را از خلیج گواتر تا کوهک معین کرده و در سال ۱۸۷۲ میلادی، منطقه بلوچستان به دو بخش اصلی و خارجی تقسیم شد. بلوچستان اصلی که منطقه‌های غربی هیرمند از نیزار تا ملک سیاه کوه را شامل می‌شد، دوباره به ایران سپرده شد و بلوچستان خارجی که منطقه‌های شرقی هیرمند را تشکیل می‌داد به افغانستان واگذار شد.

جدایی افغانستان از ایران در معاهده پاریس یک مناقشه آبی را میان دو کشور برجای گذاشت. مناقشه‌ای که پس از یک سده و نیم، هنوز دامنگیر مردم جنوب‌ شرق ایران شده بود.

در قبال این مناقشه آبی در دوره پهلوی یکم، تصمیم گرفته شد بر پایه پیمان‌نامه سعدآباد ۱۶۰ فرسخ از خاک ایران شامل منطقه‌های هشتادان، موسی‌آباد و شمتیغ در شرق ایران به افغانستان واگذار شود و در مقابل قرار شد ایران و افغانستان به‌ گونه برابر از آب هیرمند بهره‌گیری کنند که این مورد با ساخت سدی روی هیرمند از سوی افغانستان زیر پا گذاشته شد و ایران از حقابه خود محروم ماند؛ در این پیمان‌نامه، دشت ناامید بدون هیچ دستاوردی از ایران جدا شد و به افغانستان واسپاری گردید؛

دشت ناامید، منطقه‌ای در امتداد مرز ایران و افغانستان است که در میان چند منطقه پر ارتفاع واقع شده و بخشی از آن به‌وسیله رودخانه فراه و شاخه‌های فرعی آن آبیاری می‌شود.

منطقه چکاب، منطقه دیگری از دشت ناامید بود که برای اعتمادسازی به افغانستانی‌ها داده شد.

 

جداسازی آرارات از ایران و واسپاری به ترکیه؛ جداسازی دشت ناامید از ایران و واسپاری به افغانستان در پیمان‌نامه سعدآباد و مناقشه اروندرود در قراداد الجزایر میان ایران و عراق

 

در دوره پهلوی یکم، پیمان‌نامه چهارجانبه سعدآباد در سال ۱۳۱۶ خورشیدی میان ایران، عراق، افغانستان و ترکیه امضا شد که برای بر طرف کردن اختلاف‌های مرزی ایران با ۳ کشور دیگر انجام شده بود؛

اختلاف‌های مرزی با ترکیه، میراثی از جنگ‌های ایرانی‌ها و عثمانی‌ها در دوره‌های پیشین بود و در پیمان سعدآباد، شهرهای ایرانی که در اختیار عثمانی باقی‌مانده بود، پس گرفته شد و به‌جای آن ۸۰۰ کیلومتر مربع زمین‌های مرغوب ایران شامل کوه آرارات کوچک، دامنه‌ها و زمین‌های اطراف آن به ترکیه واگذار شد.

طبق توافق سعدآباد «دشت ناامید» به مساحت ۳ هزار کیلومتر مربع در شرق ایران به افغانستان واگذار شد.

بر پایه پیمان‌نامه سعدآباد، حق کشتیرانی در اروندرود به‌جز ۵ کیلومتر از آب‌های مقابل آبادان تا خط تالوگ به عراق واگذار شد و مسیر اروند به‌کلی به عراق واسپاری گردید و مرزهای ایران به ساحل شرقی اروندرود عقب‌نشینی کرد؛

پس از پیگیری‌های بسیار و البته مناقشه‌های چندین ساله با عراق بر سر اتفاق‌هایی که در اروندرود رخ می‌داد؛

سرانجام در دوره پهلوی دوم با عراق «قرارداد الجزایر» در سال ۱۹۷۵ میلادی بسته شد که در این قرارداد، خط تالوگ اروندرود دوباره مرز دو کشور ایران و عراق در نظر گرفته شد؛ بر پایه این قرارداد در دوره دوم پهلوی، عقب نشینی عراق از کرانه شرقی رودخانه اروند تا خط تالوگ (ژرف‌ترین قسمت قابل کشتیرانی) به سود ایران انجام شد.

 

جداسازی آرارات از ایران و واسپاری به ترکیه

 

در فاصله سال‌های ۱۳۰۶ تا ۱۳۰۹ خورشیدی، کرد‌های ایران و ترکیه در منطقه آرارات بر ضد دولت ترکیه به پا خواستند. در سال ۱۳۰۶ نامه‌ای از ترکیه به ایران در دوره پهلوی یکم نوشته شد و از آغاز اقدام‌های نظامی ترکیه بر ضد کرد‌های آرارات در ماه ایلول (نهمین ماه در گاهشمار ترکیه) خبر داده شد؛

شوربختانه ایران در دوره پهلوی هم در انجام این اقدام‌ها با دولت ترکیه مشارکت داشت.

عملیات نظامی ترک‌ها بر ضد کرد‌ها در آرارات در شهریور ۱۳۰۹ آغاز شد و آن‌ها از سمت بازرگان و کوه آی‌یک، وارد خاک ایران شده و کرد‌ها را به محاصره خود درآوردند. ارتش ایران برای کمک به ترکیه، غیر از عقب‌نشینی از این سرحد مرزی به کرد‌های ایران اجازه نداد به کرد‌های آرارات یاری برسانند؛

کوه آرارات کوچک از سوی دولت ترکیه برای سرکوب کرد‌ها و نیز چیرگی بر آذربایجان، اهمیت راهبردی داشت. ترکیه پس از عقب‌نشینی نیرو‌های ایرانی، آرارات کوچک را اشغال کرد اما پس از پایان جنگ آن را تخلیه نکرد.

در بهمن ۱۳۱۰ خورشیدی موضوع تعیین مرز ایران و ترکیه در دستور کار دو کشور قرار گرفت. بدین روی در ناحیه آغری‌داغ (آرارات)، قطعه زمینی از کوهستان یاد شده به دولت ترکیه تسلیم شد و در عوض دولت ترکیه در ناحیه بارژ، مقداری از زمین‌های خود را به دولت ایران واگذار کرد. در ضمن در ناحیه قطور که سال‌ها میان دو کشور محل اختلاف بوده و خط مرزی مبهم مانده بود؛ بدین روی دولت ترکیه پذیرفت مقداری از زمین‌های محل اختلاف را به ایران واگذار کند. به این ترتیب خط مرزی مشخص شد و اختلاف‌های مرزی به‌ طور موقت رفع شد. به‌ دنبال این توافق، کمیسیون تعیین مرز ایران و ترکیه، پس از مدتی وقفه در اواخر سال ۱۳۱۱ خورشیدی کار خود را دوباره از سر گرفت و عملیات تعیین حدود و نشانه‌گذاری مرزی از محل برخورد رود‌های ارس و قره‌سو آغاز شد و تا اواسط سال ۱۳۱۳ در کوه دالانپر در نقطه مرزی مشترک میان ایران، ترکیه و عراق، پایان یافت.

بر پایه قرارداد سعدآباد در سال ۱۳۱۶ آرارات کوچک که در خلال لشکرکشی ترک‌ها بر ضد کرد‌ها به اشغال نظامیان ترک درآمده بود به دولت ترکیه واگذار شده بود و در مقابل دولت ترکیه از ادعای‌اش بر ناحیه قطور که بر پایه پروتکل ۱۹۱۳ به ایران واگذار شده بود، صرف‌نظر کرد.

 

مناقشه اروندرود و منطقه‌های نفتی از قصر شیرین تا خانقین در پیمان‌نامه اسلامبول؛ جداسازی خانقین از ایران و واسپاری به عثمانی (عراق)

 

پیدا شدن نفت در جنوب‌ غرب ایران، عثمانیان را به طمع انداخت تا برای چیرگی بر منطقه‌های نفت‌خیز وارد درگیری با ایران شوند. نتیجه این مناقشه‌ها به توافق‌نامه استامبول در ۲۰ آذر ۱۲۹۰ انجامید که بر پایه آن حق دریانوردی در اروندرود از ایران گرفته شده و منطقه‌های نفتی از قصر شیرین تا خانقین هم از ایران جدا شد البته این توافق هیچ‌گاه اجرایی نشد اما منجر به ایجاد یک مناقشه مرزی دایمی شد. با شکست طرف عثمانی در جنگ‌ جهانی اول، بخشی از سرزمین‌هایی که امروز عراق (ایراک = ایرانک) خوانده می‌شود از عثمانی جدا شد. از آن‌جا که عراق پیش از استقلال در سال ۱۳۱۱ نیاز به صلح با همسایگان خود داشت در رایزنی با ایران پذیرفت، هر دو کشور به‌ گونه برابر بر اروندرود حق حاکمیت داشته باشند اما عراق پس از اعلام استقلال، خود را وارث امپراتوری عثمانی دانست و مدعی حاکمیت بر سراسر اروندرود شد.

در دوره پهلوی یکم، طی معاهده سعدآباد در سال ۱۳۱۶ منطقه‌های نفتی مورد مناقشه در منطقه خانقین به عراق واگذار شده و حق کشتیرانی در اروندرود به‌جز ۵ کیلومتر از آب‌های مقابل آبادان تا خط تالوگ، هم از ایران گرفته شد؛ بدین روی مسیر اروندرود به‌ کلی به عراق واگذار شد و مرز‌های ایران تا حد ساحل‌های شرقی اروند عقب نشست البته در قرارداد الجزایر در دوره پهلوی دوم، دوباره خط تالوگ اروند، مرز دو کشور ایران و عراق تعیین شد اما معاهده سعدآباد که در دوره پهلوی یکم، تن به پذیرش آن داده شده بود، بهانه‌ای برای عراق شد تا در دهه ۶۰ خورشیدی، آغازگر جنگ هشت ساله تحمیلی بر ضد ایران شود.

 

جداسازی سرزمین‌های شمالی اترک و بخش فیروزه از ایران و واسپاری به روسیه (ترکمنستان)

 

بر پایه پیمان‌نامه آخال، سرزمین‌های شمالی اترک به روسیه واگذار شد اما روس‌ها با یورش‌های پیاپی به ایران برخی سرزمین‌های شمالی ایران شامل سرخس کهنه، قصبه فیروزه، قریه حصار و حاشیه شیخ‌ حسینقلی را اشغال کرده و مرز را ۳۰ کیلومتر به جنوب پایین‌تر آورده و نهر موسی‌خانی را به‌عنوان رود اترک قلمداد کرده بودند. بر پایه قرارداد ۱۹۲۱ میلادی دولت شوروی پذیرفت مرز‌های معاهده ۱۸۸۱‌ میلادی را به رسمیت شناخته و سرزمین‌های اشغالی را دوباره به ایران واگذار کند البته این اتفاق هیچ‌گاه انجام نپذیرفت و در دوره پهلوی یکم، منطقه‌های جنوب اترک از ایران جدا شد و به دولت شوروی سپرده داد که پس از استقلال ترکمنستان به این کشور واسپاری شده است.

در زمان اشغال ایران در جنگ‌ جهانی دوم، ارتش شوروی با پیشروی در حدود مرزی آذربایجان ایران توانسته بود منطقه‌های مغان، نمین، باغچه‌سرا، یدی‌اولر، دیمان، تازه‌کند و بهرام‌تپه را مورد اشغال قرار دهد که تا پایان دوره پهلوی یکم نیز هیچ تلاشی برای بازگرداندن این سرزمین‌ها به ایران انجام نشد و سرانجام بخشی از این منطقه‌ها با قصبه فیروزه معاوضه شد؛

بدین روی شوربختانه، قصبه فیروزه که در دوره قاجاریه از سوی روسیه اشغال شده بود در دوره پهلوی به گونه رسمی از ایران جداسازی شده و به روسیه سپرده شده است؛

فیروزه، شهری استراتژیک در ۳۰ کیلومتری غرب قوچان است که در دامنه رشته‌کوه‌های میان ایران و ترکمنستان قرار دارد. این شهر امروزه، منطقه‌ای ییلاقی بوده و به تفرجگاه مردم ترکمنستان تبدیل شده است؛

بر پایه قرارداد آخال هنوز شهر فیروزه به گونه رسمی به روسیه واگذار نشده بود و منطقه‌های قصبه فیروزه، مدت‌ها در اشغال دولت شوروی باقی مانده بود؛

در دوره قاجار، دولت شوروی بر پایه قرارداد ۱۹۲۱ میلادی، متعهد شده بود که منطقه‌های اشغالی در دوره روسیه تزاری از جمله قصبه فیروزه را به ایران بازگرداند با این‌ وجود این تعهد هیچ‌وقت اجرایی نشد و پهلوی یکم در زمانی که به نخست‌وزیری قاجاریه می‌رسد با شوروی در ایران، رایزنی کرده و متعهد می‌شود که منافع شوروی را در ایران تامین کند؛ بدین روی در دوره پهلوی یکم، بدون هیچ جنگی منطقه فیروزه از ایران جدا شده و به روسیه واگذار گردیده است.

 

جداسازی بحرین از ایران بر پایه نظرخواهی سازمان ملل

 

بحرین در دوره دوم پهلوی از ایران جدا شد اما طرح جداسازی بحرین از دوره قاجاری آغاز شده بود.

در سده ۱۹ انگلستان با بهره بردن از وضعیت نامطلوب کشورداری قاجاری، چندین قرارداد را با شیخ‌نشینان بحرین که آن زمان جزئی از خاک ایران بود، امضا کرد؛ انگلستان بعد‌ها با استناد به همین قرارداد‌ها این ادعا را مطرح کرد که از زمان بسته شدن نخستین قرارداد در سال ۱۸۲۰ میلادی، بحرین را کشوری مستقل می‌دانسته است.

در رایزنی‌های محرمانه میان ایران و انگلیس بر سر مساله بحرین در ۱۳۴۶ خورشیدی در مونترو سوئیس، دو طرف به این نتیجه رسیدند که موضوع را به دبیرکل سازمان ملل ارجاع دهند. در حالی‌که برای استقلال کشور‌ها نتیجه همه‌پرسی، مورد استناد قرار می‌گیرد اما درباره استقلال بحرین از ایران، تنها به نتیجه یک نظرسنجی گزینشی اکتفا شد. این نظرخواهی از ۱۰ فروردین ۱۳۴۹ خورشیدی از شیخ‌های بحرین از سوی نماینده سازمان ملل آغاز شد.

در این گزارش بر پایه برداشت‌های شخصی این نماینده سازمان ملل در گفت‌وگو با برخی از گروه‌های بحرینی اعلام شده بود، علاقه آنان به استقلال از ایران حکایت دارد.

با ارایه این گزارش، شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامه ۲۷۸ در ۲۱ اردی‌بهشت ۱۳۴۹ خورشیدی را بر ضد ایران صادر کرد که در آن استقلال بحرین از ایران، خواسته مردم بحرین خوانده شد؛ این قطعنامه به دولت‌های ایران و بریتانیا هم ابلاغ شد.

در ۲۵ آذر ۱۳۴۹ بحرین به گونه رسمی ۱۲۹ امین عضو سازمان ملل شد.

استقلال بحرین از ایران با خارج شدن نیروهای امپراتوری بریتانیا در سال ۱۹۷۱ میلادی و پس از حدود یک و نیم سده اشغال، رقم خورد. در همین هنگام دولت پهلوی دوم هم اعلام کرد که از حق حاکمیت کشورش بر سرزمین‌ بحرین منصرف نشده‌ است.

سپس، قرار شد با ارایه طرحی با راهبری بریتانیا، فدراسیونی شامل ۹ شیخ‌نشینِ جنوب خلیج فارس از جمله بحرین در قالب یک کشور مستقل تشکیل شود؛ در ۱۷ تیرماه ۱۳۴۷ در بیانیه رسمی از جانب ایران اعلام داشته شد که ایجاد کشوری با نام «فدراسیون امارات خلیج فارس» با شرکت بحرین قابل قبول نیست.

این در حالی بود که ایران یک‌بار پیش از آن و با تصویب لایحه‌ای در سال ۱۳۳۶ بحرین را «استان چهاردهم» خود معرفی کرد.

پس از این کشمکش‌ها، رایزنی‌های پنهانی چهارجانبه میان ایران، شیخ‌نشینان عربی خلیج فارس، بریتانیا و آمریکا در گرفت؛ در این رایزنی‌ها ایران حاضر شد در قبال پس گرفتن حاکمیت ایران بر جزیره‌های سه‌گانه خلیج فارس شامل بوم‌سا (ابو موسی)، تنب بزرگ و تنب کوچک، استقلال بحرین را بپذیرد.

جزیره‌های سه‌گانه در سال ۱۹۴۸ به‌ طور کامل در اشغال امپراتوری بریتانیا به عنوان قیم رسمی امارات متصالحه درآمد اما تا سال ۱۹۷۱ هیچ‌ یک از دولت‌های وقت ایران این اشغال را نپذیرفته و ابوموسی به همراه تنب بزرگ و تنب کوچک در تقسیم‌های کشوری ایران قرار داشتند.

در سال ۱۹۷۱ پس از توافق ایران و بریتانیا و پیش از خارج شدن نیروهای نظامی انگلیس از منطقه و پیش از تأسیس کشور تازه استقلال یافته امارات متحده عربی، سرانجام جزیره ابوموسی به همراه جزیره‌های تنب بزرگ و تنب کوچک، پس از نزدیک به ۷۰ سال شکایت‌های دولت ایران بر ضد اشغال‌گری بریتانیا به ایران بازگردانده شد.

 

کشورهای تمدن پارسی

 

آن‌چنان که در گزارشی جامع از چگونگی جداسازی سلیمانیه کردستان، عراق، آرارات، چچن، اینگوش، گرجستان، ارمنستان، آذربایجان، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و بحرین از ایران بزرگ در دو سده پیشین در این نوشتار برمی‌آید.

فرهنگ این کشورهای تازه استقلال یافته، بخشی از فرهنگ و میراث ایرانی به شمار می‌رود که در ثبت‌های میراث فرهنگی ناملموس جهانی یونسکو در دو دهه پیشین به آشکاری دیده می‌شود؛ بی‌گمان کشورهای خاورمیانه به ویژه حوزه خزر و اکو، جزویی از تمدن پارسی‌ و فرهنگ ایرانی به شمار می‌روند.